شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

داغ بی تسلی

داغ های همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم،چرا که ما امت آخرالزمانیم، و خمینی، این ماه بنی هاشم، میراث دار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ.
 



در عصر ادبار عقل و فلک زدگی بشر،در زمانه غربت حق، در عصری که دیگر هیچ پیا مبری مبعوث نمی شد و هیچ منذری نمی آمد خمینی میراث دار همه انبیا و اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما ، داغ همه اعصار ، داغی بی تسلی.

ما را این گمان نبود هرگز که بی او بمانیم. آخر او آیتی بود که(ثقلین) را در وجود خود معنا می کرد، همه (ما ترک رسول الله)را، وما می دانستیم که زمین و زمان می گردند تا انسان هایی چون او، هر هزار سال یکی، پای به دنیای گذارند. آخر آدم هایی چون او، قطب سنگ آسیاب افلاکند،مصداق حدیث (لو لاک) اند و غایت الغایات وجود……و حق است اگر با رفتن زمین از رفتن باز ماند آسمان نیز ،خورشید سرد شود و ماه بشکافد و دریا ها طغیان کنند و باران خون از آسمان ببارد و مومنین از شدت ماتم دق مرگ شوند، و اگر نبود آن حجت غایب، تو بدان، بی تردید که همان میشد .

ما را این گمان نبود که بعد از او بمانیم، اما او رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین، در این پهنه بی منتهایی که عقل راه به جایی نمی رود. دریاها و زمین و آسمان و ماه و خورشید بر جای ما ندند تا مقصود خمینی(ره) محقق شود، آن سان که بعد از رحلت آخرین فرستاده خدا نیز دور فلک بر جای ماند تا تحقیق وجود او را در جهان تحقق بخشد. آخر انسان هایی چون او که یک فرد نیستند ،یک امت اند و یک تا ریخ.

کوران روزحشر در اینجا نیز کورند_ که :" من کان هذه اعمی فهو فی الاخراعمی" _ ونمی بینند. آنان از کجا بدانند که کدام امر عظیم واقع شده است؟

نه آنگاه که امام آمد ونه امروز که رفت است. اگرنه، این ولی خدا برای آنان حجتی میشد تا صدق قصص انبیا را باور کنند و چون سحره فرعون دربرابر این انقلاب به سجده درآیند که " امنابرب موسی و هرون " اگر نه، این ولی خدا برای انان حجتی میشد تا زهد وعدالت علی را باور کنند، حلم حسن را وشجاعت حسین را و…… واین ولی خدا برای آنان حجتی میشد تا عظمت حق را و همه صفات خدا یی را در وجودش بنگرد و انسان را، همچون خورشید که نورش ازازلیت تا به ابدیت رافرا گرفته است.

داغهای همه تاریخ را ما به یکباره دیده ایم. یک بار دیگر این رسول اکرم است که در دنیا رفته است، یک بار دیگر این علی است که به شهادت رسیده است، یک بار دیگر این فاطمه است وحسن است وحسین است که ما را داغدار کرده اند، یک بار دیگر این مهدی است که در حجاب غیبت رفته است.

دست ما اگر به نخل بلند وجود او نمی رسد، دست خمینی که میرسید. او آمد تا معنای (انتظار) را به این امت بیا موزد، در آینه ی وجود خود که اسوه مصادیق منتظران بود، و اکنون دیگر دور افلاک را مرادی نیست جز آنکه منتظر مهدی باشد.

امام (ره) به ما آموخت که تظار در مبارزه است و این بزرگترین پیام او بود، و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده میدارد همین است که برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم. امام ره ما را آموخت که ( عرفان را با مبا رزه جمع کنیم)و خود بهترین شاهد بود که بر این مدعا که عرفان عین مبارزه است، و از این پس دیگر چه داعیه ای می ما ند برای انان که عرفان را به مثابه امری کاملآ شخصی بهانه واماندگی خویش می گر فتند؟ او کتاب و سنت را در وجود خویش تفسیر کرد و مجحولات شریعت و طریقت رابا مفتاح مبارک حیات خویش گشود وما می دانستیم که جهاد اصغر شرط لازم جهاد اکبر است و اولیای مقرب خدا در تمام طول تاریخ همواره بر همین شیوه زیسته اند.

دیگر چه داعیه ای می ماند برای آنان که حکم برظالم اشعار عرفانی می راندند و با چشمی ظاهربین چهره افیونی خویش را در اینه صیافی وجود کج اندیش ماتریالیسم دیالکتیک معنا می کردند و حافظ را شرابخواره و زنبازه ای از سبک خویش میگرفتند؟

آیا ندیدند او را که از این سوی پنجه ارباب جور انداخته بود و از آن سوی ( سجاده به می رنگین) داشته بود و (دلق مرتع را گرو جامی شراب مرد افکن) نهاده بود؟ ایا ندیدند که در (خلوت ان کار دیگر کردن) و(صراحی پنهان کشیدن ) یعنی چه؟ مگر این مردترین مردان میدان مبارزه و زاهدترین زهاد زمانه نبود که دم از خال لب چشم بیمار و می و میخانه بتکده و رند می آلود خرقه پیر خراباتی میزد ؟

امام رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین ماندیم.با داغ جراحتی سخت بر دل و باری سنگین بر دوش . امام رفت تا بار تکلیف ما بر گرده عقل واختیارمان بار شود و همان سان که سنت لا یتغیر خلقت بوده است، چر خه بلیات ما را نیز به میدا ن کشد و آزموده شویم و این آیت ربا نی درست درآید که " لنبلو نکم حتی نعلم الجا هد منکم و الصا برین.

اکنون ،این ماییم و امانت او . دست بیعت از آستین اخلاص برآریم و در کف فرزند و برادرش و تلمیذ مدرسه اش بگذاریم که اگر بعد از رحلت رسول الله ظهر حکومت اسلام به غروب خونین شهادت حسین بن علی و (شب بی قمر غیبت )انجامید، این بار امام فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد و این خود نشانه ای است بر این بار خداوند اراده کرده است تا حزب الله و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند.
 
سید مرتضی آوینی

نظرات 5 + ارسال نظر
هادی یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:52 ق.ظ http://badboy22.blogsky.com

چه طوری حامد جان .وبلاگت دیر بالا میاد.اما بازم وبلاگ جالبیه!!

[ بدون نام ] دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 03:13 ب.ظ http://saharnazdikast.blogsky.com

سلام
خمینی عصاره ۱۴ قرن دینداری است
قلم این شهید جادو میکند انگار
موفق باشی
یاحق

یه نسل سومی سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:12 ق.ظ http://manasl3vomiha.persianblog.com

سلام - خمینی ره را من هم دارم کم کم درک میکنم انگار هنوز زنده است و برایمان حرف میزند - چاکر هر چی نسل سومیه (راسی ما هم به روز شدیم خفن انتخاباتی

خاکسار آستان علی(ع) چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:19 ب.ظ http://shiaa.persianblog.com

از این لحاظ که جزو فعالترین وبلاگهایی است که از روز شروع بکار تا بحال علایم پدیده شایع «مرگ وبلاگ» در آن دیده نمی شود وبلاگ خوبی است! من خیـــــــــــــــــــلی وقت بود که اینجا نیامده بودم. خوشحالم که مدام می نویسید. لینک شما را خیلی قبلا ها(!) داشتم. بعد نداشتم. حالا دوباره اضافه می کنم. قلمتان پایدار. یا علی

خاکسار آستان علی(ع) چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 04:37 ب.ظ http://shiaa.persianblog.com

خواهش می کنم. قابل شما رو نداشت!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد