شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

آقا زاده ها می گیرن حال آزاده ها رو!

دس نذار روی دلم ، دلم کبابه داداشی

این روزا دلا تو خط نون و آبه داداشی

حالمون رو پرسیدی قربون اون معرفتت

توی این هول و ولا خیلی خرابه داداشی

دل کجاس؟ دیگه باهاس دنبال بی دلا بریم

اینروزا اینطرفا بی دلی بابه داداشی

یه نسیمی اومد و دمید وما عین حباب

نقش ما نقش برآب به سرابه داداشی

چی شد اونجوری نشد چیا کجا کدوم طرف؟

چه سوالایی دارم که بی جوابه داداشی

اگه دوس داری توهم یه روز به رویات برسی

چش ببند و خوب بخواب! زندگی خوابه داداشی





.........................................................



اولش بنا نبود عاشقا دس به سر بشن

اولش بنا نبود اینقده در به در بشن

جای پرزدن به شادی تو هوای زندگی

گم و گور بشن تو این پیچ و خمای زندگی

اولش بنا نبود که عاشقا خط بخورن

دیگرون شربت شادی اونا تهمت بخورن

زندگی خیلی قشنگه اینروزا خیلی قشنگ

پرشده خیابونا از آدمای رنگارنگ

دل من چشات و واکن کمی دنیا رو ببین

هرکجا سفره ای هست حمله ی رندا رو ببین

باغ لاله های نازنین لگد ما کی هاس؟

گریه ها مال کیا و ختذه ها مال کی هاس؟

یه طرف دلا چه رنگی ، یقه ها برف سفید

از کنار اون دلا که رد می شید رنگی نشید!

سوارن با رخششون سد می کنن جاده ها رو

آقا زاده ها می گیرن حال آزاده ها رو!

اونطرف تر جوره جوره سور و سات اختلاس

می برن شمش طلا و می ذارن رو اسکناس

همونا که دم به دم جون برادر می زنن

بذار وقتش برسه هزارتا خنجر می زنن

درویشای قلابی سبحه به دست وول می خورن

آدمای ساده دل یه قل دو قل گول می خورن

هی میان تو کوچه ها هق هق و یاهو می زنن

بعد می رن خلوتشون کباب آهو می زنن

وقتی پابده بشون شیطونا رو مات می کنن

روزی صدتا کامیون گناه و خیرات می کنن

رفقام یواش یواش رفتن و نالوطی شدن

مث اون مستضعفا که یهو طاغوتی شدن!

همونایی که دم از سفره ی مولا می زنن

سفره هی چرب و نرم و ببینن جا می زنن

یادشون می ره یه روز شعارای ناب می دادن

سبیل هزارتا رستم و یه دس تاب می دادن

وضع عالم و ببین! خیلی قمر تو عقربه

بعضی ها میگن که روزه کی میگه؟ شبه شبه!

تو چشا چشمه ی آب و قصه ی تلخ سراب

تو دلا حسرت شعر بی دروغ و بی نقاب



...................................................

مثل گل مثل بنفشه مث بارون و نسیم

نمی خواستیم مگه ما بهار رو منتشر کنیم؟

به زمین و بهزمون نشون بدیم کرامتو

به همه! حتا به سنگا یاد بدیم محبتو؟!

نمی خواستیم به گویر سینه ها گل بزنیم؟

از دل آدما تا عرش خدا پل بزنیم؟

نی خواستیم که دیگه سفره ی خالی نباشه؟

توی دست حسرتی ! نون خیالی نباشه؟

تو دل پرنده ها عقده ی شادی نمونه

غم کمش بد نی ولی غم زیادی نمونه؟

..................................................

یاد اون دلای عاشق ، یاد اون صفا بخیر

یاد اون همه شقایق توی جبهه ها به خیر

اونجاها دغل مغل ! دوز و کلک به را نبود

جز زرنگی تو شهادت تو مرام ما نبود

اونجا هیچکی از دلت نشون حزبی نمی خواس

همه حزب عاشقی ، حزب صفا نه چپ نه راس

واسه ی شهید شدن اخم و گزینشی نبود

پارتی و سفارش و خواهش و کرنشی نبود

.........................................................

دیگرون هرچی بودن دلخوشیمون روح خدا

پیر مهربونمون زنده ترین زنده ها

عقل سرخش که فراتر می رفت از عقل و جنون

سفره ی مردمو خالی نمی خواس از آب و نون

با صفای با صفا ، فطرتشو گم نمی کرد

رنگ کبریا نداشت اخم به مردم نمی کرد

یه روزی پر زد و رفت آینه ها تیره شدن

آدما به زرق و برق سکه ها خیره شدن

.........................................................



تو میگی اینجوریاس رسم زمونه همیشه

چرا غافل بمونیم دنیا داره عوض میشه

وقتشه بریم حالا یه خورده الواطی کنیم

دلمونو با دل داش آکلها قاطی کنیم

با توام هرچی که گفتن الکی بود الکی

با توام مشتی توی دلخوش چی؟ دلخوش کی؟

تو دلت پنجاه و هفتیه عقب موندی داداش!

پاشو عشقی دست و پا کن یه دل تازه به جاش

عشق و دل که واسه ما نونو بچسب

پاشو تا دیر نشده جناب شیطون و بچسب

من می گم قبول دارم هفت خط هفت خطا تویی

همه اشتبا میرن تو دنیا بی خطا تویی

تو هواشناسی و لهجه ی باد و می دونی

چقده! کدومطرف! کم و زیادو می دونی

من می گم: قبول دارم که قرن بیست و یک شده

دیگه هرچی بدیه خوبه و خوبیا بده

می دونم عوض شده زمونه و دور شماس

هرکی نالوطی نباشه زندگیش وا ویلاس !!!

پهلون رفته تو خط حال می گه زدم به خال!

حالا من موندم و دل مونده و یه دنیا سوال

من نمی گم تو بگو این چه مدل عاشقیه؟

آدما عوض شدن؟ یا " عوضی" قصه چیه؟

ما بودیم عاشق بارون و گل و نور و نسیم

چرا هیچکی نمی گه چی شد که اینریختی شدیم؟

سر گرونی رو ببین پیش خدا خم نمی شیم!

قبلنا فرشته بودیم حالا آدم نمی شیم!

سهیل محمودی
 

نظرات 3 + ارسال نظر
پرنده ی رها چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:21 ق.ظ http://sibsorkh60.persianblog.com

یا حق ... سلام ... بابا تو دیگه کی هستی ؟ ... نمی گی این همه شعر رو چی جوری بخونیم ... چشمی واسمون نموند داداشی ... ولی واقعا زیبا بود ... یا علی مددی ... والسلام علی من اتبع الهدی

غلامرضا همدانی چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:26 ق.ظ http://www.hajatrava.persianblog.com

سلام . فقط می خواستم بگم که وبلاگ خوبیه . شعر ها رو هنوز نخووندم ولی یه مصرعی که خووندم این مطلب به ذهنم رسید که کی گفته که عاشقا قرار نبود در به در بشن . عاشقی که در به در نباشه که عاشق نیست بابا جون . یا علیش

[ بدون نام ] دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 12:14 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد