اشاره:متن زیر را از وبلاگ نامه ها و گفته ها که متعلق به آقای علی طهماسبی است،انتخاب کرده ام.مطلبی است بسیار زیبا و تامّل برانگیز.
****
در نگاه من، احترام به خویش، از احترام به خدایان شایستهتر است. آن کس که در خلوت و تنهایی خویش، و در پس دیوارها و نقاب ها، کاری کند که از برملا شدنش نزد دیگران شرمگین باشد به معنای آن است که خویشتنِ خویش را حرمت نمیگذارد. و بسیاری از ما به اینگونه نه تنها خویش را بلکه خدای خویش را نیز بیحرمت کردهایم.
این تناقض حیرت انگیزی است که بسیاری از خدا پرستان این روزگار از یکسو خداوند را حاضر در همه ی عرصه های زندگی خویش می انگارند و از سوی دیگر، از برملا شدن پنهان کاری های خویش در نزد دیگران هراسناکند. حل این تناقض شاید میسر نباشد مگر با این پیش فرض که شاید نگاه خدای این خداپرستان، بی فروغ تر و حقیرتر و ناتوان تر از نگاه جماعت است.
اما نکتهدیگری هم هست که نظریه فوق را از برخی جهات به چالش می گیرد. در جامعهای که میان بود و نمود شکاف افتاده باشد، دروغ و ریا و تظاهر امری محتوم و ناگزیر می شود. راستگویی خطر کردنی است که هزار گونه تحقیر و ملامت از پی میآورد.
شاید همین باشد که واقعیتها را سرپوش می گذاریم. همین است که ما آدم ها واقعی بودن خودمان را به انکار مینشینیم. بعد شقه میشویم. شقه شدن یعنی متحد نبودن باخویش، یعنی دو شخصیتی شدن، یعنی همه نیرو و توانمان صرف جدالی بیفرجام شدن با خویش و بادیگران.
و باز شاید به دلیلِ همین پنهان نگهداشتنِ ویژگیهای انسانیمان و سرکوب مدام طبیعت خویش، نمیتوانیم آن ویژگیها را به راه کمال بکشانیم. این است که بسا عشقهامان، و بسا دوستداشتنهامان از یکسو در حد غریزهای پر شتاب اما نافرهیخته و تربیت ناشده باقی میماند. و از سوی دیگر غوغای خلوص و پاکی و قداست سر می دهیم. اینگونه عاشقیها را در همهجا میبینی؟
رویاروی خویش ایستادن و خود را نقد کردن، نیز خطر کردن است. شاید از آن جهت که شخصیتِ پنهان ما همچنان تمایل دارد تا به زندگیِ پنهانِ خویش در زیر نقابهایی که ساختهایم ادامه دهد.
با این همه گمانم برای زنده شدن، آدمی را یکچند خطر کردن می باید. لااقل در نزد خویش.
بسم الله الرحمن الرحیم
حامد جان سلام
با تشکر از لینک ها و پیشنهاداتتون
آدرس karbist رو جایگزین کردم
در مورد جزوات سایت مطالبه هم باید بگم که متأسفانه این جزوات سیستمشون متفاوته
نمی دونم ازشون پرینت گرفتی یا نه اما اگر بگیری و مطالعه کنی می بینی که
1. صفحات به صورت زیگزاگ چیده نشده اند تا بعد از پرینت، جزوه آماده باشه
2. در ویرایش متن خیلی دقت نشده
البته باید بگم سه جزوه آخر نسبتاً بهترند. و از دو اشکال فوق کمتر بهره برده اند.
راستی این کتاب ازبه لینک نداره!
موفق باشید
بسم رب شهدا
سلام وبلاگ پر محتوایی دارید .موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
حامد جان سلام
یه نگاه بنداز ببین چطوره
منتظر نظراتت هستم
http://naebolemam.tripod.com/pool.zip
یه علت دیگه واسه اختلاف "بود" و " نمود" اینه که بعضی آدمها خدا رو خیلی مهربونتر و ستار العیوب می بینن ولی مردم رو بیرحم تصور می کنن.
بسم الله النور
سلام
خسته نباشید
بنده منظور خاصی نداشتم اشاره ی کوچکی بود به (یه نقد کوچول موچولو)که البته من هم مخالفش نیستم.سوء تفاهم نشود.
یا مهدی(عج)
سلام زنده شدن خیلی سخته بعضی وقت ها به قیمت مردن ... اما هر چی باشه بهتر از اینه که مثل این همه آدم مرده هی سعی کنی ادای آدم زنده ها رو در بیاری ... درباره اون نظرتون هم که درباره نوع نگارش بود خیلی خیلی خیلی ممنون خوشحال شدم که بین اون همه کامنت بالاخره یه نفر یه نقد درست و حسابی کرد خیلی خوشحال شدم بازم منتظر نقدهای شما می مونم ... جاری باشید یا علی
وبلاگت هم جون میده برا لینک شدن ... مثل یک نمره بیست
بسم رب المهدی ارواحنا الفداه
سلام بر مهدی فاطمه سلام بر منتظر حضرتش
پارسال طرحی در نت مطرح شده بود و به این نحو بود که از ۱۲۰ روز مانده به نیمه ی شعبان هر کس هر روز یک حزب از قرآن کریم را می خواند به نیت شادی آقا و تعجیل در ظهور(این کار روزی یک ربع وقت میگیره) و علاوه بر اینکه در هر روز یک یا چند بار ختم گروهی می شد خود شخص هم بعد از ۱۲۰ روز یک بار قرآن کریم رو ختم می کرد و روز آخر یا همان روز ۱۲۰ ام روز نیمه ی شعبان بود و خیلی کار زیبایی بود
این انس ۱۲۰ روزه با قرآن آن هم به نیت تعجیل در ظهور عالی بود و هزاران برکت داشت مثلا خود من سعی می کردم هر روز بعد نماز صبح حزب مربوط به آن روز رو بخونم و چقدر تمام لحظه های هرروزم زیبا می شد
امسال من هرچه با بانی این طرح تماس می گیرم جوابی نمی دهند برای همین گفتم خودمون(من و خانواده و دوستانم که پارسال هم شرکت داشتندو چند دوست جدید) این طرح رو امسال هم اجرا کنیم که البته تعدادمون خیلی کمه و من بعید می دونم در همین چند روز بتونم ۱۲۰ نفر رو پیدا کنم ولی خب لااقل همین تعداد کم شروع کنند تا اگه بانی طرح پیدا شدند ما هم به جمعشان بپیوندیم
نمی دونم می خواین شما هم درین طرح شرکت کنید؟
از روز ۲۳ اردیبهشت این طرح شروع میشه تا ۱۲۰ روز بعد که مصادف است با نیمه ی شعبان
اگر مایل به شرکت درین طرح بودین به این آدرس میل بزنید تا شماره ی حزبی که باید با آن شروع کنید مشخص بشه
montazer_abasaleh@yahoo.com
اینم ادرس بحث:
http://www.cloob.com/clubmsg.php?id=2225721
فقط یه خورده سریع تر چیزی تا شنبه باقی نمونده
التماس دعای تبلیغات در خانواده و فامیل و هم کلاسی ها و دوستان و آشنایان هم که طبق معمول سرجاشه
التماس دعای فرج ... به امید ظهور
سلام.
اولندش که رنگ لینها متمایزه، چشم بصیرت هم نمی خواد... یک کم دقت کافیه.
دومندش که در مورد بند دو از شما تشکر ویژه میکنم.
سومندش که لینک به سوره رو هم درستش میکنم (البته با تشکر ویژه مجدد به خاطر تذکر)
چهارمندش که الان فرصتش رو ندارم، بعدا ایشالا متن پیام امام به هنرمندان رو افشا می کنم... (با تاکید بر کلمه افشا)
پنجمندش که مجددا به خاطر بند دو تشکر ویژه می کنم تا ویژه بودنش اثبات شود.
یا حق
سلام
ایه مذکور در متن ایه ۱۵۸ سوره مبارکه انعامه .
سعی میکنم جاهایی که ممکن باشه معنای ایات یا احادیث رو بنویسم.
میشه غلطای تایپیم رو چند نمونه مثال براش بیارین؟
من انلاین مینویسم البته اکثر مواقع . ولی این مثالی که شما زدید مشکلش با پاکنویس کردن حل نمیشه چون من مشکلی توش نمیبینم.
اگر منظورم در همه مطالبم رسا نیست که حتما ایراد از سبک نگارشمه ولی اگر گاها اینجوریه مشکل از خواننده اون مطلب خاصه.که در هر دو صورت کاری نمیتونم بکنم.
یه دور دیگه مطالب اخیرم رو خوندم نفهمیدم چرا پیامش منتقل نشده.
راستی اگه دوباره میخواین به قالب وبلاگ ایراد بگیرین نگیرین فایده ای نداره.
به هر حال از انتقاداتتون متشکر در هر صورت گاهی بعضیش به کار میاد.
یا حق
بدیش اینه که دقیقا وقتی این وبلاگو پیدا کردم که شدیدا تصمیم گرفتم وابستگیمو به اینترنت کم کنم ... حالا شاید پروژه مو یکی دو روز عقب انداختم ...در ضمن شدیدا هم از تعبیر // امیرخانیسم // خوشم اومد. ظل عالی مستدام
با عرض سلام و احترام : خدا خیرت دهد که با هنر نمایی متعهدانه قلم زیبایت دیاری نچندان دور که در آن عشق حرف اول و آخر بود را تداعی می کنی... التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
خرمشهر که آزاد شد، هنوز دو سالم تمام نشده بود. خرمشهر که آزاد شد، دو سال مانده بود تا به دنیا بیایی. خرمشهر که آزاد شد، دو سال بعدش جنازهی پدر بازگشت. خرمشهر که آزاد شد، دو سال زخم اسارت، التیام یافت...
اولین گردهمآیی وبنویسان عرصهی مقاومت
تهران – خرداد 1385
www.khatt.ir