شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

پر فروشترینها کتاب آسمان در نیمه اول سال 91

قرار بود هر ماه عناوین پرفروش فروشگاه را اینجا ببینید. تنبلی ما را به جایی رساند که حالا باید پرفروش ترینهای نیمه اول سال را یکجا معرفی کنم. فعلا همین را داشته باشید که از همچو منی غنیمت است.

 

 مفاتیح الحیات/آیت جوادی آملی(حفظه الله)


بدون شک و با فاصله ی بسیار زیاد از بقیه کتابها مفاتیح الحیات در صدر پرفروش های کتاب آسمان نشسته است یا بهتر بگویم ایستاده است. در کل موضوع مفاتیح الحیات را می توان سبک زندگی دانست از آداب خوردن و آشامیدن تا نحوه ی تعامل با خویشاوندان، بیگانگان و حکومت بگیر تا رابطه انسان و محیط زیست و ... در این کتاب آمده است. جالب اینجا که هنوز خیلی از مردم فکر می کنند که این کتاب هم مجموعه ای از ادعیه است و چیزی است در مایه های مفاتیح الجنان مرحوم محدث قمی(علیه الرحمه).


بخشی از متن کتاب:

ابن عباس می گوید: با امام حسن بن علی(ع) در مسجد الحرام بودم و او در حالی که معتکف بود و طواف کعبه می کرد، مردی از شیعیان به او گفت: ای پسر پیامبر! به فلانی بدهکارم، آیا قرض مرا می پردازی؟ آن امام فرمود: به خدای این کعبه سوگند، امروز چیزی نزدم نیست. آن مرد گفت: اگر صلاح می دانی از او برای من مهلت بگیر زیرا او مرا به زندان تهدید کرده است. ابن عباس می گوید: امام حسن(ع) طواف خود را رها کرد و با آن مرد برای تامین نیازش حرکت کرد. گفتم ای پسر رسول خدا! مگر در حال اعتکاف نیستی؟ فرمود: چرا، ولی من از پدرم شنیدم که به نقل از رسول خدا می فرمود: هر کس نیاز برادر مومن خود را برآورد، همانند کسی است که نه هزار سال با روزه داری روزها و نماز شب هایش خدا را عبادت کرده است.

کتاب شریف مفاتیح الحیات صفحه 279

 

پرواز تا بی نهایت/علی اکبری


هر چقدر این کتاب ظاهرش خراب است و ول معطل! محتوایش خواندنی است و خوردنی! توی فروشگاه خیلی وقتها که این کتاب را به مشتری ها معرفی می کنم می گویند: ای بابا! این که سریالشو تلویزیون نشون داده یک کتاب دیگه معرفی کنید) من هم در جواب می گویم: این کتاب رو بخونید تا بفهمید چقدر سریالش کار ضعیفی بوده) و اینگونه مشتری اغفال می شود و ...

در مورد یکی دیگر از شهدای خلبان قبلا چیزکی نوشته ام اینجا

 

خاطرات سیاسی بهلول/ محمدتقی بهلول

خاطرات خود نوشته علامه محمدتقی بهلول است. صداقت و سادگی در سطر سطر خاطراتش موج می زند. بهلول در این کتاب به شرح وقایع قیام مسجد گوهرشاد و زندگی پرماجرایش در افغانستان می پردازد.

 

 طریق وصل/علی اکبری


گزیده هایی کوتاه از بیانات اخلاقی آیت الله مجتهدی تهرانی (رحمت الله علیه) است.


بخشی از متن کتاب:

مواظب باشید عاق والدین نشوید و پدر و مادر نفرینتان نکنند و بگویند:"خدایا من از این فرزندم نمی گذرم" یک وقت خیره خیره به پدر و مادرتان نگاه نکنید. حالا پدرتان سر شما داد زده است، نباید کاری کنی.

پدر حاج شیخ عباس قمی مفاتیح الجنان، پای منبر حاج شیخ غلامرضا نشسته بود. حاج شیخ غلامرضا داشت از روی کتابی که حاج شیخ عباس قمی نوشته بود، مسأله می گفت. پدر حاج شیخ عباس نمی دانست که این کتاب را پسرش نوشته و حاج شیخ عباس هم چیزی به او نگفته بود.

حاج شیخ عباس آمد در گوش پدرش چیزی بگوید، ناگهان پدرش جلوی مردم سر او داد زد که "بیا و بنشین ببین حاج شیخ غلامرضا چه می گوید؟ بیا و بنشین و بفهم!" حاج شیخ عباس قمی به پدرش گفت:"پدر جان! دعا کن بفهمم" نگفت این کتاب را من خودم نوشتم، نرفت به مادرش بگوید پدرم جلوی جمع آبروی مرا ریخت، خیره خیره به پدرش نگاه نکرد، فقط آهسته گفت: "پدر جان! دعا کن بفهمم"

 

 

دغدغه های فرهنگی/موسسه جهادی


شاکله ی اصلی کتاب را یکی از سخنرانی های مقام معظم رهبری (بفرست اون صلوات بلنده رو) در سال 1383 در جمع تعدادی از مسئولین فرهنگی تشکیل می دهد. بچه های موسسه جهادی با ابتکاری قابل توجه و صد البته پر زحمت از بین بیانات رهبری شرحی مزجی برای  این سخنرانی جمع و جور کرده اند که کتاب را فوق العاده خواندی و پر مغز می کند. دو سه لینک زیر را هم در رابطه با این کتاب بخوانید برای خودتان خوب است!

پیش گفتار کتاب

این دغدغه ها خواندن دارد


فهرست کتاب:

 این کتاب نه فصل دارد که به موضوعات مختلفی از دیدگاه مقام معظم رهبری در آن موضوعات پرداخته است:

فصل اول: طرح دغدغه

فصل دوم: منشأ انقلاب اسلامی

فصل سوم: فرهنگ و هنر ایران و انقلاب

فصل چهارم: جریان روشنفکر بیمار

فصل پنجم: جریان روشنفکری و انقلاب

فصل ششم: تهدیدات درونی

فصل هفتم: تهدیدات و تهاجمات بیرونی

 فصل هشتم: توقع از جبهه فرهنگی

 فصل نهم: استنتاج


پنجاه سال عبادت/گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی

 

مجموعه ایست از وصیت نامه ها و دست نوشته های ادبی شهدا. عنوان کتاب برگرفته از یکی از فرمایشات امام خمینی (ره) است: این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند را مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردید. خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها را بگیرید مطالعه کنید و تفکر کنید. از این ها قدری تعلیم و تعلم پیدا کنید.

 

سید عزیز/حمید داوود آبادی

این کتاب حاصل ساعت ها گفت وگوی اختصاصی "حمید داودآبادی" با دبیرکل حزب الله لبنان است که در آن سیدحسن نصرالله، زوایای ناگفته‌ی زندگی خود را بازگو کرده است.
بسیاری از خاطرات و گفته‌های منتشر شده در این کتاب، برای اولین بار است که ذکر می شوند.

"سید عزیز" نام این کتاب، از تقریظ مقام معظم رهبری بر نسخه‌ی قبل از چاپ آن گرفته شده است که ایشان نوشته‌اند:
"هر چیزی که مایه‌ی شناخت و تکریم بیشتر آن سید عزیز شود، خوب و برای من مطلوب است."

بخشی از متن کتاب:

جنازه سیدهادی دست دشمن بود و می خواست آن را تبادل کند. ما حاضر به تبادل پیکر سیدهادی با دشمن نشدیم. در تبادل با رژیم صهیونیستی، در تبادل با رژیم صهیونیستی، اسرا در اولویت بودند. بدن شهید، بالاخره یک روز باز می گردد، ولی اصل بر این است که اسرا زودتر باز گردند. الحمدلله، ما به دلیل این که صبر کردیم، ولی اصل بر این است که اسرا زودتر بازگردند. الحمدلله، ما به دلیل این که صبر کردیم، توانستیم در کمتر از یک سال هم پیکر سیهادی و هم پیکر سیدهادی و هم بقیه شهدا، و هم تعداد خوبی از اسرا را در این تبادل آزاد کنیم و باز گردانیم.


پی نوشت مهم: آمار خریدهای دولتی و خاص را حذف کردم و پرفروشها را فقط براساس تک فروشی و خریدهای مردمی انتخاب کردم.


پی نوشت غیر مهم: مطلب بعدی اگر خدا بخواهد و نیز اگر خودم بخواهم یکی از خاطرات دوران سربازی خواهد بود.

به قول مجری های تلویزیون:"با ما همراه باشید!"

یک عاشقانه ی آرام... بسیار آرام

عاشق، بهانه نمی گیرد.

عاشق، نق نمی زند.

عاشق، در باب زندگی، سخت نمی گیرد.

تخم مرغِ تازه ی پخته، عطر ماندگاری دارد.

عاشق، به نان خالی و ظرف پُر از محبت راضی است.

گیله مردِ کوچک اندام می گوید: ما، بارها، به همان آسودگی و شیرینی، در قلّه ها، جنگلها، دشتها، و در اتاقکمان ناهار خوردیم؛ اما نه به آن حال، که آن روز، زیر زمزمه ی دائم زنبورهای عسل، و چتر عطر، پونه های کنار جوی را همسایه ی پنیر تبریز کردیم - با نانِ تازه ی دِهی.

 

***

یک عاشقانه ی آرام - نادر ابراهیمی

کتابهای پرفروش فروشگاه ما در 40 روز گذشته

با خودم قرار گذاشته ام که توی وبلاگ از این به بعد بیشتر از کتاب آسمان بنویسم چون هم سود مادی دارد و هم معنوی!


خب برویم سر اصل مطلب؛ پرفروشهای این ماه کتاب آسمان به شرح ذیل می باشند:


شاهرخ حر انقلاب اسلامی، زندگی شهید شاهرخ ضرغام

زندگی این شهید بزرگوار شباهت زیادی به طیب حاج رضایی دارد. آنهایی که طیب را نمی شناسند از جناب گوگل کمک بگیرند!


ز ملک تا ملکوت‏

 متن بیانات آیت الله حق شناس است که بیشتر جنبه اخلاقی دارد. طرح جلد خوب (طرح جلدش را باید از نزدیک ببینید) و همچنین قیمت مناسب هم در فروش این کتاب بی تاثیر نبوده است.


قبله مایل به تو

مجموعه شعر جدید حمیدرضا برقعی هم مانند مجموعه شعر قبلی اش -طوفان واژه ها-  فروش خوبی داشت. برقعی شعر بسیار زیبایی هم در مورد قیام مردم بحرین سروده بود که اگر تا بحال کلیپش را ندیده اید و نشنیده اید نصف عمرتان برفناست. البته شعر مذکور در کتاب فوق موجود نمی باشد!

جانستان کابلستان/سفرنامه افغانستان

دقیقا همان ساعتی که توزیع جانستان توی نمایشگاه کتاب شروع شده بود جلوی انتشارات افق بودم. خود امیرخانی هم بود و ملت ریخته بودند تا کتاب را با امضای خودش بگیرند. من البته اصلا جلو نرفتم، کتاب را هم تا بحال اصلا نخوانده ام. راستش می دانید بهتر است دور و بر هیچ آدمی هیچ وقت شلوغ نباشد‏؛ کلا برای خودش بهتر است!


شازده کوچولو

نسخه ای که ما داشتیم ترجمه ی آقای اسدالله غفوری ثانی بود.


هدیه مسیح/ سیری در زندگینامه ادواردو آنیلی

ادواردو در سفری که چندین سال قبل به مشهد داشته به دوستان ایرانی اش می گوید: مواظب باشید مشهد که یک شهر زیارتی است تبدیل به یک شهر تفریحی-سیاحتی نشود.(نقل به مضمون از متن کتاب)


ماهنامه راه شماه 52

خدائیش ظلم است بگوییم ماهنامه! گاهنامه ی راه هم که به سردبیری جلیلی منتشر می شود پرفروشترین مجله ی ماه اخیر بود.


 کتاب ماه یادآور / ویژه نامه گروهک فرقان

اولندش اگر از من می شنوید هیچ شماره ای از یادآور را از دست ندهید. این شماره یادآور مصاحبه ها و مطالب خواندنی دارد از آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، سید هادی خسروشاهی، مرحوم علی دوانی، رسول جعفریان، جلال الدین فارسی و ... گفتنی است ویژه نامه های جلال آل احمد و دهه ی چهرم انقلاب اسلامی هم تمام شد،پس لطفا اگر تشریف آوردید مغازه؛ سوال نفرمائید و مصدع اوقات همایونی نشوید.



پی نوشت مهم:تا یادم نرفته است بگویم آمار خریدهای دولتی و خاص را حذف کردم و پرفروشها را فقط براساس تک فروشی و خریدهای مردمی انتخاب کردم.

آخرین کتابهایی که خوانده ام ۱

مردی از جنس نور

فیلمنامه ای است که تلاش سلیم بن قیس برای حفظ کتاب "اسرار آل محمد" از گزند حکومت حجاج بن یوسف را روایت می کند. سلیم برای حفظ این کتاب به ایران فرار می کند و کتاب را به یک ایرانی به نام ابان می سپارد و خود دار فانی را وداع می گوید. شجاعی در بخشهایی از این کتاب عشق و ارادت ایرانیان به اهل بیت را به زیبایی تصویر می کند.


متولد چهل و یک

 چهل و یک خاطره است از زندگی مرحوم عبدالله ضابط علمدار روایتگری سیره ی شهدا. یکی از این خاطره ها را با هم می خوانیم:

در حداقل های مخارج گروه مانده بودیم اما وسواس داشت هر پولی را قبول نکند.
می گفت: پولی که از منبعی درست تامین شده باشد برکت کار را بیشتر می کند و گرنه نتیجه کار را بی اثر خواهد کرد.
شهدا هم خوب هوایش داشتند.


آنان که رفتند

شامل 3 داستان کوتاه مرتبط به هم از زمان دفاع مقدس و جامعه ی بعد از آن است. عناوین داستانها عبارتند از «آنان که رفتند»، «آنان که ماندند» و «یزیدی‌ها». عنوان کتاب در حقیقت برگرفته از جمله معروف شریعتی است:«آنان که رفتند، کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه‌یزیدی‌اند».


نادر ابراهیمی و مظلومتر از گاو بودن!

قبل نوشت: از زنده یاد نادر ابراهیمی چند کتاب خوانده ام. چند خط زیر را -که از کتاب ابوالمشاغل او انتخاب کرده ام- به نظرم بهترینِ نوشته های اوست.


روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟

گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده بود و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.نادر ابراهیمی

حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند. پس گفت: بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت...

گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن. با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج می کشند... و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوست دوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده اند و می خورند که زندگی را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند.
آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد خائن به یک نخست وزیر آمریکایی منحرف، به یک شاه بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک ساواکی را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته، پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کند و به چه درد این دنیا می خورد؟

آقای محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما ابوالمشاغلآمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیمشان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم.
ما آمده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود... ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...

گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند...