اگرچه اخبار از حضور مسئولان لشگری و کشوری در یادواره شهدای جهادگر سبزوار خبر می داد، اما پوشش خبری این یادواره باعث شده تا حضور شخصیت لشگری کشور یعنی یحیی رحیم صفوی نادیده گرفته شود.
رسانه های خبری - خبرگزاریهای ایرنا، ایسنا و مهر - ضمن عدم پوشش کامل سخنان سرلشگر صفوی، تنها به این نکته اکتفا کردند که ایشان در خصوص شهید وشهادت و جنگ نرم سخن گفته است.
اما بخش مهمتری از سخنان صفوی در خصوص اغتشاشات اخیر بود که توسط رسانه های خبری پوشش داده نشد.
دستیار عالی مقام معظم رهبری حاضران در اغتشاشات روز عاشورا را به ۲ گروه تقسیم کرد و گفت: عده ای از حاضران در هتک حرمت روز عاشورا قدرت طلبانی بودند که به دلیل اینکه به مقامی نرسیده اند، از نظام عقده در دل دارند و اینگونه به مواجهه با نظام پرداخته اند.
وی تاکید کرد: این گروه دیگر کار از دستش رها شده است اما گروه دومی هم در این اغتشاشات بودند که همان منافقین هستند و تکلیفشان مشخص است.
حاشیه های یادواره شهدای هویزه و جهادگر سبزوار
پس از پایان سخنرانی سرلشگر صفوی، یکی از حاضرین که برادر شهید بود خود را به ایشان رساند و گفت: سلام ما را به مقام معظم رهبری برسانید وبه ایشان بگویید همانطور که پدران وبرادران ما در راه دفاع از دین و کشور در جبهه ها شهید شدند، ما هم برای دفاع از نظام و لایت فقیه آماده هستیم و جان خود را فدا می کنیم.
در این هنگام بود که حاضران در مراسم با فریاد”ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند” نسبت به سخنان این برادر شهید ابراز احساسات کردند.
به هنگام ورود سرلشگر صفوی به مراسم که همراه ایشان تعداد زیادی از مسئولان استان و شهرستان هم حضور داشتند، قاری در حال تلاوت قرآن بود، در همین حال مجریان مراسم در اقدامی عجیب و دور از ذهن به قاری دستور دادند تا قرائت خود را متوقف کند تا سرلشگر صفوی و مسئولان به مراسم وارد شوند.
امام جمعه سبزوار حجت السلام ابراهیمی از ابتدای مراسم به صورت ویژه ای در حال صحبت با سرلشگر صفوی بود که این اقدام ایشان در نهایت با تذکر مجری مراسم آقای کرامت مواجه شد.
مجری در طول برگزاری یادواره شهدا، محسنی ثانی نماینده مردم سبزوار را “دکتر” خطاب می کرد در حالی که بنابر اطلاعات ثبت شده در سایت مجلس شورای اسلامی تحصیلات ایشان فوق لیسانس و ظاهرا دانشجوی دکترا می باشند.
از حاضران اجباری یادواره شهدای جهادگر سبزوار، صلاحی استاندار خراسان رضوی بود که همزمان با حضور در سبزوار برای افتتاح پروژه های عمرانی، مجبور شده بود در این مراسم هم شرکت کند.
منبع: سایت سلام سبزوار
- حضور مردم خیلی دور از انتظار بود. لااقل من یکی که فکر نمیکردم این همه جمعیت تو راهپیمایی شرکت کنند.
- قرار بود طبق برنامه اعتراض به هتک حرمت روز عاشورا در قالب تجمع در مسجد جامع سبزوار برگزار شود که به دلیل حضور غیر منتظره مردم این تجمع به صورت خودجوش تبدیل به راهپیمایی شد.
- همکاری و همراهی نیروی انتظامی با مردم کاملا محسوس و در خور تقدیر بود.
- بعضی از شعارهای مردم:
"فتنهگر بیریشه / ایران کوفه نمیشه"
"خواص بیبصیرت / مایهی ننگ ملت"
"ابوالفضل علمدار / موسوی رو تو بردار"
"هاشمی حیا کن / مصلحتو رها کن"
- چشمهای پر از اشک آن پیرمرد هفتاد ساله را هنگامی که فریاد میکشید:"یا حسین" هیچگاه فرموش نخواهم کرد.
- باز هم چون گذشته سیستم صوت سازمان تبلیغات ول معطل بود.
- مثل همیشه مسئولین از مردم عقب ماندند.
- مطلب وبلاگ آهستان در مورد راهپیمایی مردم قم را حتما بخوانید. تمام توصیفاتی که در وصف راهپیمایی مردم قم کرده استُ در مورد راهپیمایی مردم سبزوار هم میتوان به کار برد.
- زحمت عکسهای زیر را برادر خوبم جناب سید مهدی حسینی کشید.
امام روحالله/ صحیفه نور ج8 ص251
این خاطره از زبان استاد رحیمپور نقل میشود:
جوانی یه امتیاز مثبت داره و اون اینه که آدم صادقانه و صریح تصمیم میگیره و حرفشو میزنه. هر چی سن میره بالاتر آدم محافظهکارتر، ترسوتر میشه. وقتی سن بره بالا، البته آدم عاقلترم میشه. یعنی از هر دو سمت، هم تجربه زیاد میشه هم محافظهکاری و ترس. قدرت تصمیمگیری و جرات تصمیمگیری کم میشه. اون انسانهای فوقالعاده کسانی هستند که بتونند جرات جوانی رو با عقل پیری جمع بکنند. و این خیلی عالی میشه اگه بشه. ولی در تصمیمگیری واقعا همین جوریه. من خودم رو که نگاه میکنم، یادمه که سال 63 از جبهه برگشته بودیم. مجروح هم بودم با عصا راه میرفتم. بعضی از این فقرا رو میدیدم تو زمستون کنار خیابون می خوابن تو برف. با رفقا گفتیم بریم اینا رو ببریم حمام بشوریم تمیزشون بکنیم. این کارو بچهها کردند. بعد هی گشتیم اینا رو یه جایی تحویل بدیم. کسی تحویل نمیگرفت رو دست ما مونده بودند. یک چند مدتی بود اینا رو بردیم مسجد. دیدیم اینا بعضیاشون عقلشون هم درست نیست ممکنه خرابکاری بکن. بعد هم مسجد راه نمیده. مسجد خوابگاه نیست. اینا رو بردیم زیر زمین خونهی پدریمون. شبا اونجا میخوابیدن روزا میرفتن گدایی. بعد گفتیم اینجوری نمیشه باید از پول گدایی یه قسمتش رو هم به ما بدین. نصف کنین مثلا. هر چی ما رفتیم این ور اون ور که:"بابا اینا رو یه جایی نیست جمع کنه؟" گفتن:"باید بری دادگستری." رفتیم دادگستری. از این ور به اون ور از این اتاق به اون اتاق هی ما رو پاسکاری کردن و از آخر هم گفتن:"باید بری پیش رئیس دادگستری." هر کاری کردیم ما رو راه ندادن من هم عصامو گذاشتم روی در اتاقش و در باز شد و محکم خورد به دیوار گفت:"آقا چیه شلوغ می کنی؟ اغتشاش می کنی؟" گفت:"شما کی هستی؟" گفتم:"من اسم ندارم." گفت:"چکار داری؟" گفتم:"کار شخصی ندارم." گفت:"پس چرا اومدی اینجا؟" گفتم:"برای این قضیه اومدم." گفت:"تو خودت دیوانهای! باید خودت رو اول بگیرن." ما رو بازداشت کردن انداختن تو بازداشتگاه دادگستری مشهد. من گفتم اینا ما رو یک هفتهای نگه میدارن. بعدش که بالاخره میارن بیرون من حرفمو دوباره میزنم. ببینم اینا تکلیفشون چی میشه. اینا رو تو کشورای کمونیستی جمع میکنن. تو کشورای سرمایهداری هم جمع میکنن. تو کشور امام زمان(عج) فقط جمع نمیکنن؟ البته اون موقع فکر میکردم که جمع میکنند. بعدها که رفتم دیدم که هم در کشورای بلوک شرق و هم غرب، در نیویورک، در لندن، در بسیاری از شهرها محلاتی هستند که صدها و هزاران نفر شبها کنار خیابون میخوابند. اون موقع این رو نمیدونستم. اون ها هم جمع نکنن کشورای اسلامی باید جمع کنن. خلاصه گفت:"راه چاره نیست. فقط اینا باید یه تخلفی بکنن. کسی از اینها شکایت بکنه تا ببرنشون زندون!" این راه حلی که گفتن راه حل قانونی اینه. خب میخوام بگم فرق بین پیری و جوانی رو. من الان هم او صحنهها رو میبینم ولی الان دیگه همچین تصمیمی نمیگیرم. این روحیه رو دیگه ندارم. البته با خودم محاسبه میکنم سریع با خودم میگم:"خب من راجع به این فقرا حرف بزنم باعث فرار سرمایه از کشور نمیشه؟ قانون رو به هم میریزه. خب این یه جور بیقانونیه. اصلا خشونته. همینطور از این جور چیزا میاد تو ذهن آدم. بعد آدم نهایتا تصمیم میگیره که اصلا تکلیف شرعی و قانونیه اینه که از کنار همین بدبخت رد شم. اون کنار خیابون افتاده ولی من تکلیفمه که از کنارش رد شم. دعا کنم تو دلم یا مثلا غصه بخورم. این فرق آدم جوونه با آدمی که سنش میره بالا.
××××
برای دانلود فایل صوتی مخصوص موبایل اینجا کلیک کنید. (حجم 1/1 مگابایت)